به خودم میگویم:ابله. خودم بغض میکنم و از دست خودم به خیالت پناه میبرم. پناه میبرم به خیال آغوشت. تنها در آنجاست که امنیت و لذت همزمان برایم تصور پذیر میشود.تصورت میکنم، صدایت میزنم، نامت را در لحظه های غم و لحظه های هم آغوشی با خویش. به جای تو خود را در آغوش میگیرم و به جای تو میگویم: مممممممممم. صدایت لحظه ی گفتن: ممممممم. و چشمان گویایت. میبوسمت از دور در خیال. میبوسم پلک هایت را.
درباره این سایت