امروز از جلو یه ساختمون در حال ساخت رد میشدم پامو که روی جدول شیبداری گذاشتم، بخاطر کف کشم، سر خوردم ولی تعادلمو حفظ کردم کارگری که با فرغون داشت میومد صحنه رو دید با لبخندی که از روی خجالت بود گفت ببخشید در حالی که به نظرم یه ذره هم مقصر نبود ولی اين عذرخواهی جوری به دلم نشست که دلم میخواست برم ماچش کنم، برم بستنی بگیرم مهمونشون کنم که قدردانی کرده باشم از اين احترامی که گذاشت ولی هیچ کدوم از کارایی که گفتمو نکردم دستمو تا نیمه بالا آوردم و ز
درباره این سایت