تو بي خيال من، من ميخورم غمي کو طاقت دلی، بر اشک ماتمی ای نازنین من، کم گو بدِ مرا تا کم کنم سرشک، بر زخم، مرهمی شکوه نمی کنم، از گفته های تو شاید نمانده باز، بر چشم شبنمی روح مرا نخَل، جسم مرا مبين گردیده این دلم، افسرده از غمي از درد هجر تو، از زخم خنجرت مرهم شوی مرا، بر غصه ها کمی لطفی نما مرا، بر خویش واگذار من خسته ام ز تو، تو لایق غمي؟ 1401.06.13 09:42 "یسار"
درباره این سایت