جهان فاسد مردم را بریز دور و در این دوری به عطر نافه خود خو کن کمین بگیر جهانت را سپس شکارچیانت را به تیرِ معجزه آهو کن مفصّلاند زمستان ها و برف، نسخه خوبی نیست برای سرفهی گلدانها گلی نمانده خودت گل باش تو را بکار و شکوفا شو تو را بچین و تو را بو کن دلم دَف است نیستانا نگاه صوفیِ ناخوانا جهانپریشیِ مولانا دهانپریشیِ مولانا تو خانقاه منی، با من بچرخ یاحق و یاهو کن! شب است یک تنه زیبا شو و چند ماه شکیبا شو سپس مرا متولّد کن بتاب روی شبم در
درباره این سایت