کم کم در جریان خوابها و رویاها متوجه شدم در حال گفتگو و ملاقات با کساني هستم که خاطره ای از آشنایی باهاشون نداشتم.در عین حال شاید هم خیلی غریبه نبودن. گاهی یکی در قالب استادی میومد جلو و علت مشکلات زندگی من سربسته توضیح میدادگاهی یکی می اومد و از وقایع تاریخی شکایت میکرد.گاهی یکی از همکارام میدیدم که در زندگی عادی و روزمره باهاش درگیری و مشکلاتی دارم و بعد گذشته های من و اون فرد بهم نشون داده که نه من این شکلی بودم و نه اون.در ایران نبود
درباره این سایت