خدا رو شکر همسر جان دختر را برد پارک و دنبال دختر دختر عموش هم رفت . خدا رو شکر برنامه بیرون رفتن پسر کنسل شد و پسر ماشین را بیرون می برد به شدت من نگران می شم و بیشتراین حال بدی من به خاطر تصادفی کوچکی بود که درراه رفتن به باغ دوست پسر اتفاق افتاد و این حال بدی های من به خاطر اون خاطره بود و به خاطر اون اتفاق . الان هم احساس مسمومیت دارم و دل درد و فکر می کنم اون گوشت چرخکرده ی مانده حالم را بد کرده است .
درباره این سایت