تو اي رامين تو اي دیرینه دلدارم ! چو مي خواهم که نامت را نهانی بر زبان آرم صدا در سینه ام چون آه مي لرزد چو مي خواهم که نامت را به لوح نامه بنگارم قلم در دست من بیگاه مي لرزد نمي دانم چه بايد گفت نمي دانم چه بايد کرد به یاد آور سخنهاي مرا در نامه ی پیشین سخن هايی که بر مي خاست چون آه از دلی غمگین چنین گفتم در آن نامه :
ـ (( .اگر چرخ فلک باشد حریرم ستاره سر به سر باشد دبیرم هوا باشد دوات و شب سیاهی حرف نا
ـ (( .اگر چرخ فلک باشد حریرم ستاره سر به سر باشد دبیرم هوا باشد دوات و شب سیاهی حرف نا
درباره این سایت