در تصویر ها چيزي می شکند اعوجاج در گوش می پیچید وهیچ کس از دیوانه ها سراغی نمی گیرد خیابانی که تصویری تازه نداشته باشد کوره راهی متروک است. چيزي که جهان را مبتلاکرده است از تو حرف می زند و تو در ناکجا تنها قهوه می نوشی تلخ. تصویری مشترک بر قهوه ای سرد تکرار می شود وهنوز منتظری تا روزی سر برسد ورواندرمانگران جهان را درمان کند کسی که با تو شعر مشترکی نوشته است. سر میزنی از دلمشغولی های نانوشته ام از درد های ناسپاس از لحظه هایی نالایق که تو را نداش
درباره این سایت